آقای من:
خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود، چون تپش موج مصیبات بلند است به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است
واین بحر طویل است و ببخشید اگر این مخمل خون بر تن تب دار حروف است که این روضه مکشوف لهوف است
{
مشتری خاص آقا امام رضا:
نخستین روز هفته، آره یعنی شنبه، یعنی همه 67دقیقه پیش که توی اون روز بودیم، برای اهالی مشهد الرضا روزکاری است، البته برا همه جای کشور اینطوره، اما حرم امام رضا به قول من این روز مشتری خاص داره، روز شنبه که روز کاره کمتر کسی از اهالی مشهد، برای زیارت به این صحن و سرای باشکوه می آید و بیشتر جمعیت زوار حرم، مسافرند و نه مجاور. لذا حال و هوای زائر دل خسته ی امام رضا که کیلومتر ها مسافت را پیموده تا برای عرض ارادت به این ساحت قدسی بیاد، حال و هوای خاصیه و این امر در صحن و سرای رضوی بیشتر نمود و جلوه پیدا کرده است.
خب بگذریم؛ از صحن ها عبور می کنیم و از پایین پای حضرت از صحن آزادی (همان وعده گاه با همسفر) به سوی ضریح دلهای عاشق ملیونها شیعه روانه می شویم.
از این که مشتری خاص امام رضا شدم مسرورم به آستانه و درگاه ضریح می رسم، دست را به رسم ادب بر روی سینه می گذاریم و سر فرو می اندازیم، زیرا شرمنده و خجل از روی اربابم، البته این چشم چشمی نیست که لیاقت دیدار رخ یار را داشته باشد.
پس از همراهی چشم برای بارش قطراتی اشک، نیم نگاهی به ضریح می اندازم، نیم نگاهی که داغ دلم را دو چندان می کند.... .
مگر تو را چه شده که غمت دو چندان شده است... ؟ هنگامی که سر برافراشتم و به مضجع نورانی نگاه کردم دیدم که بخش هایی از ضریح سیاهپش است، یادم آمد ولی نعمت و صاحب ما مشهدی ها عزادار جد غریبشان حسین بن علی(ع) هستند.
سپس به خود نگریستم و دیدم من هم لباس سیه بر تن کرده ام، حس زیبایی برایم جلوه کرد و با خودم گفتم سیاه پوشی مرقد مطهر حضرت و خودم یعنی این که منم در غم علی اصغر امام حسین و علی اکبر با امام رضا(ع) شریکم، این نقطه اشتراک بین من و مولایم حضرت ثامن الحجج می تواند معناهای بسیار دیگری داشته باشد...
لذا آی اونایی که تا به امروز و تا آخر ماه صفر سیاهپوش امام حسین هستید قدر خودتون رو بدونید که غم شما و غم پسر فاطمه یکی است، بنابراین به این توفیق الهی و سر بلندی پیش مادرش حضرت زهرا افتخار کنید، البته شأن و جایگاه مشکی امام حسین را هم حفظ کنید.
}
عطش بر لب عطشان رباب است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است و ارباب همه سینه زنان، کشتی آرام نجات است
ولی حیف هنوزم که هنوزه حسین بن علی تشنه یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی ... آه که الشمر و ...
ولی حیف هنوزم که هنوزه حسین بن علی...
ولی حیف هنوزم که هنوزه...
ولی حیف...