سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ای آن که خاک از نظر کیمیا شده/افلاک محو غربت و درد ای شما شده/کاش آن زمان بمیرم اگر این خبر دهند /قلاده ات از دست امیرت جداشده/من مست تو ام باده ومی در نکشم /منت زنگار ویار دیگرنکشم
***
حسین ز من نپرس که عمری چکارمیکردم/گناه به محضر پروردگار میکردم/بیا وآبرویم را بخر که بین همه/به دوستی شما افتخار میکردم/حلول ماه محرم غمِ نهانم را/به پیرهن مشکی ام آشکار میکردم/زکودکی چو نگاهم به آب می افتاد/سلامَت از جگرداغدار میکردم/اگرحرام نبود ای شهید ماه حرام/به یادتشنگی ات انتحار میکردم/در وادی عاشقی چو ره گم کردم/چشمان تو راقبله تجسم کردم/چون آب نبود وضویی سازم /با خاک در دوست تیمم کردم

 

 

آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388
اسفند 88
فروردین 89
شهریور 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90

برای اطلاع از آخرین خبرهای کمپین خروج از بلاگفا، دریافت دعوتنامه بیان، اطلاع از آخرین وبلاگ های منتقل شده به بلاگ، دریافت راهنمایی و آشنایی در رابطه با سرویس بلاگ، منتقل کردن محتوای وبلاگ قبلی خود از سرویس های وبلاگ دهی دیگر به بلاگ، به این صفحه مراجعه کنید:

کمپین خروج از بلاگفا

187863 :کل بازدید
3 :بازدید امروز
15 :بازدید دیروز
 

 

با سلام خدمت دوستان ارجمندی که منت سرم می گذارند و به وبلاگ اینجانب سر می زنند و با قدومشون منو خوشحال می کنند.

افتخار دارم برای دومین بار روز خبرنگار رو، در لباس خبرنگاری درک می کنم. یکمی می خوام از خبر و خبرنگاری بگم فقط نمی دونم باید از کجا شروع کرد ولی شاید بتوان گفت که خبرنگاری برای من دستاوردها و مشائل جذاب و جالبی داشته هر چند ممکنه بعضی جاها یک مقدار استرس ایجاد کرده باشه ولی در کل  ارزشش رو داشته.

یک خاطره از این استرس داشتناش این که یه روزی رفتم در یک اردویی بودمکه در اونجا یکی از آقایون روحانیون برای سخنرانی تشریف آوردن؛ ایشونم اسلحهرو برداشت و شروع کرد به کوبیدن مشایی ـ به درستی و غلطیش کار ندارما ـمنم نامردی نکردم و همه حرفاشو نوشتم فرستادم برا اون خبرگزاری که کار می کردم براشون. در این میان به دو سه تا از بچه ها هم میل کردم که بخوننو یک سری اطلاعات جدید کسب کنند.
در این میان یکی از همکاران که بنده بی اطلاع بودم از حضور ایشون در یکی ازخبرگزاری های اون طرفی این خبر منو برداشته بود و نامردی نکرده بود و زده بودتوی سایت اون خبرگزاری؛ خلاصه سرتون رو به درد نیارم یهو سرمو چرخوندمو دیدم بله خبر توی گوگل نزدیک به 100 تا لینک در کمتر از 24 ساعت پیدا کردهدر همین زمان بود که مسؤولان برگزاری اردو اومدنو حسابی با شکایت و ناراحتیاز این اقدام افکارشون دچار اختلاط شده بود.
خلاصه این که آنچنان استرسی ایجاد کرد که تاحالا گریبان گیر من نشده بود ازطرفی من نیتم خیر بود ولی اون همکار گرامی هدف دیگه ای رو به دنبال می کردحالا از این حرفا بگذریم بماند که اون خبرگزاری که من براش کار می کردم هم30 هزار تومن ناقابل ما رو جریمه کرد و اون خبرگزاری که خبرمو زده بود هم هنوز
که هنوزه پولی نداده.
البته خیلی جای تعجب نیستش ما عادت داریم که پولمون رو بخورن یا کم بدن ویا با تأخیر بدن.

دو سه روز پیش یکی از همکارا یه درخواستی دادن مبنی بر اینکه یه پوستریبرای این ایام و همچنین برای جاویدالأثر کاظم اخوان طراحی کنم؛ خداوند متعالعنایتی کرد و یک مقداری وقت بنده ازاد شد و یه پوستری طراحی کردمو، حالاطرحشو میذارم که شما هم ببنید و هم اونو تاجایی که براتون مقدوره انتشار دید تا حتی به اندازه یک سر سوزنی یاد اون شهدای گرانقدر زنده بمونهحداقلش اینه که بعدا اگردست داد و ما هم شهید شدیم براماهم یکی از شماها پوستری طراحی کنه و یاد ما رو زنده نگهداره.
 
دوستان پاک برای دریافت فایل در سایز اصلی می تونید اینجا کلیک کنید.

میخواستم چندتا از پیامک های قشنگی که برام به مناسبت روز خبرنگارگذاشتن رو بذارم و همه فیض ببرن؛ ولی چه کنیم که ابوی حکم کردهکه بریم نون بگیریم. در پناه حق باشید


شش گوشه ::: دوشنبه 90/5/17::: ساعت 6:57 عصر